توجه به مفاهیم و پندارههای بومی و برآمده از ارزشهای بنیادین و البته هم زمان برخوردار از ظرفیت پرداخت هنری یک اصل برجسته در نظام تولیدات رسانهای و هنری یک کشور است. به طورمعمول و در یک روند طبیعی چنین مفاهیم و موضوعاتی در دامنه توجه هنرمندان قرار میگیرند. مروری بر تاریخ هنر کشورهای گوناگون در بازههای زمانی متفاوت نشان میدهد که همواره در یک وضعیت انتخابی، هنرمندان مفاهیمی را که در نظام اجتماعی و تاریخی از ارزش و جایگاه ویژهای برخوردار بوده اند، انتخاب کرده و به آنها پرداخته اند.
این وضعیت تا بدان جا ادامه دارد که بخش بزرگی از آثار ملی و باارزش کشورها و تمدنها در چنین فرایندی تولید شده است. از دیگر سو، جهان معاصر، پیچیده، پرتنش و بسیار متنوع و گسترده شده است، به طوری که اثربخشی و بهره بردن از هنر به عنوان ابزاری برای تعالی و پیشرفت جامعه با مسئله حکمرانی گره خورده است.
در واقع حکمرانان به عنوان متولیان پیشبرد زیست انسان معاصر، وظیفه دارند برای جریانی شدن هنر و پرهیز از فعالیتهای مجرد و جزیره ای، سیاست گذاری و برنامه ریزی دقیق داشته باشند. به عبارت دیگر سیاست گذاران کلان فرهنگی و هنری وظیفه دارند ضمن شناسایی ظرفیتهای تاریخی، ملی و اعتقادی نظام اجتماعی، زمینه فراوری این مفاهیم در قالب آثار هنری و هدایت و جهت بخشی آنها را مورد توجه قرار دهند.
آشکار است که محور قرار گرفتن یک مفهوم برای گرایش هنرمندان به طور متمرکز و هدفمند به آن، نیازمند تنظیم و هماهنگی حوزههای گوناگون است. لازم است عرصه هایی، چون تولید محتوا، آموزش، تقویت قالب ها، نوآوری و مواردی از این دست مورد توجه قرار گیرند تا زمینه اتفاق مذکور فراهم شود؛ همچنین سیاست گذاران با توجه به نیازها و سیاستهای کلان نظام اجتماعی کوشش میکنند با انتخاب موضوعاتی که زمینه همبستگی اجتماعی را فراهم میآورد و مبتنی بر بنیادهای اعتقادی جامعه است و زمینه و ظرفیت تبدیل شدن به آثار هنری را دارد، عمل کنند. مشخصا موضوعاتی که زمینه امیدبخشی به جامعه و زمینه سازی تداوم حرکت ایشان را فراهم آورد در اولویت است.
در جامعه ایرانی که میان دین و عناصر ملی پیوندی ژرف و اثرگذار وجود دارد، توجه به مفاهیمی که بتواند به طور کلان محور آثار هنری قرار گیرد، موقعیت و اهمیتی ویژهتر مییابد. حماسه یکی از مفاهیمی است که هم در تاریخ ایران زمین از اهمیت ویژه برخوردار است و هم زمینه اعتقادی و دینی بسیار قدرتمندی دارد. حماسه برآمده از فرهنگ ایرانی اسلامی چندجانبه است و مؤلفههای گوناگون مورد نیاز برای خلق آثاری در قامت ملی را فراهم میآورد. حماسه در فرهنگ دینی از بنیادهای معرفت اسلامی برخوردار است، تا بدان جا که فردوسی را با نام حکیم میخوانند.
همچنین زمینههای مهمی، چون ظلم ستیزی، حق جویی، ایثار و پهلوانی، همه و همه، در حماسه جای گرفته اند. پس حماسه ظرفیتی عظیم و منحصر به فرد برای خلق آثار هنری به ویژه هنرهای نمایشی است. سینما به دلیل اثربخشی توسعه یافته، مخاطب وسیع و امکان فنی پرداخت و نمایش حماسه و عناصر حماسی بهترین ظرفیت برای بروز و ظهور بیرونی مفاهیم مورد اشاره را دارد.
در میان موضوعاتی که امکان محوریت یافتن در آفرینش هنر، به ویژه حماسه سینمایی را دارند، واقعه عاشورا نمونه بی نظیر و منحصر به فردی است. ویژگیهای عمیق واقعه عاشورا و ابعاد متنوع و برجسته آن ظرفیتی ویژه برای طرح در قالب و زبان سینما را مییابند. به دیگر سخن عاشورا از چنان ظرفیت عظیمی برخوردار است که صدها و شاید هزاران اثر هنری خارق العاده درباره آن باید ساخت و پرداخت. ویژگیهای حماسی واقعه عاشورا از یک سو، جنبههای روایی بی نظیر آن از سوی دیگر و ریشه و نفوذ تاریخی آن در مناسک و باورهای مردم شرایطی را ایجاد کرده است که میتوان عاشورا را بی مانندترین ظرفیت هنری امروز ایران نام برد.
هنرمندان به طور طبیعی در طول دهههای گذشته به مسئله عاشورا پرداخته و آثار مهمی خلق کرده اند، اما نیاز است این موضوع به یک محور موضوعی برای جهت بخشی به جریان تولید سینما و تلویزیون بدل شود تا نهایت بهره از ظرفیتهای آن به دست آید. متأسفانه در عمل شاهد توجه سیاست گذاران به این عرصه نیستیم و جز حرکتهای مقطعی و پراکنده در اجرای برخی پرفورمنسهای بزرگ نتیجهای به دست نمیآید. با وجوداین همچنان شاهدیم که هنرمندان به طور خودجوش به این عرصه میپردازند.
به عنوان مثال در عرصههای مختلف نمایشی، تجسمی و سینمایی هنرمندان مشهدی به دلیل پیوند دینی خویش با ائمه اطهار (ع) همواره دغدغه پرداخت به این موضوعات را داشته اند. عشق کوفی را شاید بتوان جدیدترین ابراز ارادت یک هنرمند مشهدی به ساحت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا دانست.